تکه‌ای زندگی



و ناگهان دریا دریا سکوت بر تن ساحل ریخت موج ها آرام گرفتند خاکستر کلمات روی ابرها نشست و باران شد بر سر شاعران خسته شهر جان شد بر تن بی جان پسرکی که مادرش در عزایش جان داد شاعران دوباره شعار ساختند و پسر از مرگ برگشته چرخه انتقام و انتخاب و انتفاع را هزاران بار تکرار کرد ابرها خاکستر و درختان برگ و مادرها اشک ریختند و زندگی دوباره و دوباره پیروز شد +به قدری ننوشتم که حس میکنم قلمم جا مونده تو گذشته
حسای خوبی ندارم میترسم از فردا ناراحتم واسه خودم و آدمای این شهر، این کشور دلتنگم برای ابراهیم که تو آتیشی سوخت که نمیتونم بگم کی باعثش بود دلتنگم برای هرکسی که امسال رفت خیلی بیشتر از اون چیزی که فکرشو میکردم درد داشت، مردن آدما رو میگم کاش واقعا جاشون خوب باشه کاش اینم یه دروغ دیگه نباشه واسه اینکه بشینیم سرجامون میخوان سه نفرو اعدام کنن؟ چند نفرو همون موقع کشتن؟ اگه اونا نکشتن چرا جنازه ابراهیمو نمیدادن، یه پسر نوزده ساله که تیر خورده و هیچ سابقه یی

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

سخنان بزرگان ، جملات فلسفي حاشیه نشینان هدف در فوتبال ایران Rachel البرز رایانه دل نوشته های من لیلاک مووی سیتی | دانلود فیلم 2019 با لینک مستقیم , دانلود فیلم خارجی با کیفیت بالا الیسا سافت عشق